حقانیت فطرت انسان ها و حیوانات
ما هرگز سعی نمی کنیم با یک سنگ صحبت کنیم تا آن را متقاعد کنیم؛ زیرا قدرت درک ندارد. وقتی به هدف انتقال یک مفهوم با کسی صحبت می کنیم، صراحتاً به این اعتقاد داریم که فرد رو به روی ما قابلیت درک دارد.
علاوه بر این، صحبت ما با دیگران نشان دهنده ی این است که در ذهن ما مفاهیم مشترکی هست که به واسطه ی آن ها سخن یکدیگر را می فهمیم. به عبارتی، کلام طرف مقابلمان را می توانیم در ذهن خود ترجمه کنیم؛ و این قابلیت ترجمه نشانگر این است که می دانیم هر کلمه و اصطلاح فرد مقابل، برای او نشانگر چه مفهومی ست. پس به طور متقابل نسبت به ذهن یکدیگر شناختی نسبی داریم. این شناخت از کجا ایجاد شده است؟ از آموزش؛ که البته آموزش خود گونه ای از تعامل بین دو انسان است و در آن شناخت متقابل وجود دارد. خود این شناخت متقابل از کجا حاصل شده است؟ این سلسله تا آنجا پیش می رود که بپذیریم انسان ها ذاتاً نسبت به یکدیگر شناخت دارند. از طرفی، رفتار آموزشی در تمام انسان ها مشترک است؛ یعنی یک مادر ایرانی بی هیچ مشکلی یک نوزاد چینی را تربیت می کند. لذا شناختی که انسان نسبت به دیگران دارد حاوی اشتراک است و این یعنی تمام انسان ها یک سری قواعد فکری و بدیهیات مشترک(فطرت مشترک) دارند که اگر این ها نبود، برقراری ارتباط با دیگران غیر ممکن بود. به همین صورت امکان ارتباط با حیوانات بیانگر وجود اشتراک در فطرت انسان و حیوان است.
انسان خود به خود صحت فطرتش را معترف است(اصلاً چیزی که صحتش برای فرد قطعی نباشد فطرت محسوب نمی شود). از طرفی، جایگاه فطرت من برای من، هیچ تفاوتی ندارد با جایگاه فطرت دیگری برای خودش؛ لذا اگر من صحت فطرت دیگری را زیر سؤال ببرم، صحت فطرت خود را نیز زیر سؤال برده ام. به بیان دیگر، من یک سری اعتقادات بدون اثبات پایه دارم که تمام زندگیم را بر پایه ی همین ها بنا کرده ام؛ دیگری نیز همچنین اعتقاداتی برای خود دارد. اگر من بگویم فلانی، اعتقادات پایه ی تو برای من غیر قابل اثبات است و ممکن است صحیح نباشد؛ او نیز می تواند متقابلاً همین را به من بگوید. لذا شک من در صحت فطرت دیگران، به معنی شک من در صحت فطرت خودم است. از طرفی، طبق تعریف، من نسبت به فطرت خود شکی ندارم؛ لذا باید صحت فطرت دیگران را نیز قطعی بدانم.
حال که اثبات شد فطرت انسان ها، حیوانات و هر صاحب فطرت احکامی قطعی و صحیح دارد، از این قطعیت می توان در شناسایی حقیقت استفاده کرد.