آموزش فلسفه به زبان ساده

اثبات و تشریح اصول دین با عقل

آموزش فلسفه به زبان ساده

اثبات و تشریح اصول دین با عقل

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عزیزان
فلسفه، این علم زیبا را بیاموزید که ضروری ست. اگر در تردید هستید، شما را به قطعیت می رساند؛ اگر قاطعید، به شما معرفت می بخشد؛ هر کجای راه حقیقت ایستاده اید فلسفه بیاموزید.
فلسفه را بدون تکلّف، به زبان ساده و مختصر بخوانید...بنده این دروس را برای کسی نوشته ام که حتّی یک کتاب فلسفی نخوانده است. آن ها را دنبال کنید و هرکجا پرسشی پیش آمد بپرسید.
حضور سبز شما مایه ی شادابی و طراوت این وبلاگ است
----------------------------------
تمامی مطالب فاقد سند این وبلاگ، نوشته ی بنده است؛ لذا در صورت رونوشت برداری نام وبلاگ یا نویسنده را ذکر بفرمایید.

آخرین نظرات

تربیت اجتماع(5)

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ

    امر به معروف به روش معمول را غلط و غیر مؤثّر دانستیم و گفتیم نکنیم.

    چه بکنیم؟

    اولاً، اگر نمی توانیم، نکنیم! وقتی هنر اثر گذاری صحیح را نداریم، یا ابزار و شرایطش محیّا نیست، اثر نگذاریم بهتر است تا این که خودمان و دینمان را هم زمان نزد کسی تخریب کنیم.

    ثانیاً، اگر می خواهیم برای این موضوع بخشی از وقت خود را هزینه کنیم، به فراهم ساختن ابزار و شرایط بپردازیم و وقتی این ها محیّا شد امر به معروف کنیم. توجیه این که باید حجاب را رعایت کرد، مسئله ای ست که طول می کشد؛ لذا پیشنهاد بنده این است که باید متونی قوی و اثرگذار تهیّه شود به همراه مستندات محکم در راستای اثبات حقّانیت حجاب؛ این متون و مستندات-که باید مورد پسند و تأیید قشر هدف باشند- در یک سایت قرار گیرند و برای سایت تبلیغ شود. همچنین یک برگه یا کارت زیبا با متن کوتاه و ترغیب کننده تهیّه شود که مبلّغ سایت فوق باشد. وقتی این ها همه آماده شد، یک زن-نه یک مرد!- که در این جبهه فعالیت می کند، با مشاهده ی فردی که حجاب را رعایت نمی کند، با روی خوش و کلام نرم برگه را تقدیم می کند. این می شود امر به معروف بصیرت مدارانه و حکیمانه.

    تأکید دارم باید طبق مباحث ذکر شده فرد امر کننده به گونه ای باشد که سخنش قابل پذیرش باشد. لذا زنان بر مردان در امر به حجاب اولویت شدید دارند. همچنین باید جانب احساس شخص کاملاً رعایت شود و مبادا از امر به معروف ما احساس تهاجم کند.

    مثلاً در رابطه با حجاب به جای این که به خانم بگویی"خانم حجابتان را رعایت کنید" توصیه کرده اند بگویید:"عزیز روسریتون عقب رفته". این جمله البته از جمله ی قبل بسیار بهتر است، امّا در جامعه ی ما که حسّاسیت ها برانگیخته شده کماکان اثر تهاجمی دارد. پیشنهاد من این است که بگوییم "سلام عزیز، براتون یک هدیه دارم{برگه یا کارت رو بهشون میدیم} گمان میکنم تاحالا کسی نتونسته دلیل قانع کننده براتون بیاره...ولی این یک مجموعه ی مستند و شکیله که خیلی از مسائلو باز میکنه...امیدوارم  خوشتون بیاد"

    به این ترتیب وقتی می گوییم عزیز، یعنی تو برای من عزیز هستی...یعنی من به تو حمله نمی کنم؛ و وقتی می گوییم برایتان هدیه ای دارم، یعنی نثار کردن محبّت...و این پرخاش کردن را حتّی برای فرد پرخاشگر سخت می کند؛ چرا که این ندای وجدان انسان است که "هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟" سخت است کسی پاداش نیکی را با غیر نیکی بدهد؛ و وقتی می گوییم کسی برایتان دلیل قانع کننده نیاورده، به جای او برایش عذرتراشی می کنیم و او را از موضع اتّهام خارج می کنیم و اینجا ست که فرد مقابل از ما پیام "من با تو همدل هستم" دریافت می کند. پس از آن که این مقدّمات احساسی تأمین شد، حال دعوت عقلانی اثر دارد، آن هم به صورت مختصر و مفید: بدون بحث، صرفاً ارائه ی یک برگه ی زیبا با محتویات همدلانه و دعوت به سر زدن به یک وبسایت اینترنتی با مطالبی لطیف، محبّت آمیز و فاقد تهاجم بلکه همدلانه.

    همین امروز در مترو نشسته بودم که در دومتری خود سربازی را دیدم کلوچه می خورد. وسایلش را کنارش گذاشته بود و صندلی جلویش خالی بود. بلند شدم و رو به رویش نشستم. به او لبخندی صمیمانه زدم و به آهستگی گفتم: "سلام عزیز" و همزمان دست راستم را بر روی سینه گذاشته تعظیم کردم. پاسخم را سلامی با روی خوش و تعظیمی کوچک داد. به جلو خم شدم و آهسته گفتم: "میدونم گرسنه اید، ولی اینجا ملأ عامه..." با شنیدن این جمله تکانی خورد، ابروهایش بالا رفت و گفت:"ا...نمیدونستم ماه رمضونه...!!!" و کلوچه را در کیفش گذاشت. حین گذاشتن کلوچه لبخندم را شدیدتر کردم و گفتم "شما شهر خودتون نیستین..." گفت "به خدا نمیدونستم ماه رمضون شده...مرسی گفتین...شرمنده...ممنون.." من با نگاه محبت آمیز سر تأیید تکان دادم و به بیرون پنجره خیره شدم. وقتی می خواست پیاده شود، برایش بلند شدم. مجدّد با احساس تشکر کرد و خداحافظی کردیم.

    تذکّر دادن به نخوردن در ملأ عام، ذاتاً عملی تهاجمی ست...امّا تمام تلاش خودم را کردم تا با همدلی و احترام آن را به یک بذر محبّت تبدیل کنم؛ و به لطف خدا چنین شد.

    همدلی، همدلی، همدلی...به نظر بنده مهم ترین عنصر فراموش شده در نصیحت های ما همدلی ست. اگر وقتی دیگران را به کاری توصیه می کنیم، با آنها از منظر خودشان و با نهایت حفظ کرامتشان بی کوچک ترین کنایه سخن بگوییم، ذهنشان را به تسخیر ادب و محبّت خود درآورده ایم. این عمل آنقدر عظیم است که می تواند دشمنی را به دوستی صمیمی تبدیل کند...از این ظرفیت باید استفاده کرد.

    این متن را با کلامی از قرآن مجید به پایان می برم که خداوند عظمت تأدیبی پاسخ دادن بدی با نیکی را توصیف می کند. به راستی اگر کسی به من گفت:"آشغال..."، اگر من به او لبخند بزنم و او را صادقانه و صمیمانه در آغوش بگیرم و بگویم "ولی من دوستت دارم...تو دلت هیچی نیست..."، آیا این آب سردی بر آتش او نخواهد بود؟

    ولاتستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کأنه ولی حمیم

    و نیکی با بدی یکسان نیست. بدی را با آنچه نیک ترین است پاسخ ده؛ پس آنگاه کسی که بین تو و او دشمنی بوده است گویی دوستی ست صمیمی. 

    وما یلقّاها الا الذین صبروا وما یلقّاها الا ذوحظ عظیم

    و کسی به این مقام دست نمی یابد جز آنان که صبر کردند و کسی به این مقام دست نمی یابد جز صاحبان بهره ی عظیم

نظرات  (۱)

چناچه قبلا" نیز شما بدان اشاره کرده اید یکی از معضلات ما مشخص نیودن پایه های عقلی چنین دستوراتی است . ابتدا حجاب را باید تعریف کرد و آنرا از یک موضوع اعتقادی به یک موضوع علمی - فکری تبدیل کرد . هر چند شخصا" خود معتقدم این مقوله در حوزه علمی پایه  استدلال قوی ندارد مگر بسنده کنیم به حرفهای کلیشه ای . چرا که تجربه گرانبهای بشر در دیگر ممالک خسرانی را برای آدمی از این حوزه نمایان نمیکند.باید مواظب در حوزه استدلال به عنوان یک استدلال کننده بی طرف باشیم چرا که ایتدا فرض خود را صحیحی می انگاریم و بعد به دنبال اثبات عقلی آن به هر طریقی هستیم

نظر شما چیست؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی