شعر---مگر کفر با "یا حسین"ت صمیمی ست؟
یکی با من از شرح چشمش بگوید
بگوید که باران پیام کمی نیست
***
بگوید که اشکم همه سوز جان است
و این سوز سرسختم از خرّمی نیست
***
بگوید حسینم، همه در فراقت
جدا تن جدا سر ولی ماتمی نیست
***
کسی با خودش گفت "ایمان بپرور
مگر کفر با یا حسینت صمیمی ست؟"
***
زبان ها همه پر شد از پرچم تو
به نام تو در قلب ها پرچمی نیست
***
و سوز از همین جاست ای نوح دوران
که امروز در کشتیت مردمی نیست
***
منم جان به لب در دل مردگانی
که جز کربلایت بر ایشان غمی نیست
***
که وقتی بگویی که کشتی خودت را
به مسموم دنیا، به ابرو خمی نیست
***
به چشمم ببینم همه کربلایت
همه زخم، دل ها ولی مرهمی نیست
ایمان علیخانی بجستانی، سه شنبه، 1393/10/2
-----------------------------------------------------------------------------------------
دوستان دقت داشته باشید این شعر و دیگر مطالب فاقد سند، نوشته ی مستقیم و صریح این جانب است. پس از رونوشت، حتماً منبع را ذکر بفرمایید
بسیار زیبا بود
و سوز از همین جاست ای نوح دوران
که امروز در کشتیت مردمی نیست