بخوان تو مرثیه ات را بر این مزار حقیقت
به سوگ آن که نفهمید حال زار حقیقت
بگری بر بدن چاک چاک باورها
به مرگ آتش جان های دیده دار حقیقت
فریب کرده رسوخ آنچنان به باور ملت
که ذبح گشته حقیقت به اعتبار حقیقت
بخوان تو مرثیه ات را بر این مزار حقیقت
به سوگ آن که نفهمید حال زار حقیقت
بگری بر بدن چاک چاک باورها
به مرگ آتش جان های دیده دار حقیقت
فریب کرده رسوخ آنچنان به باور ملت
که ذبح گشته حقیقت به اعتبار حقیقت
برخیز
تا از سر اقتدار
آنچه را
در ذهن پر از خروشمان می گذرد
بنویسیم
به شعر
هر بحری باشد باشد
هر وزنی باشد مسئله ای نیست
وزن را می توان شکست
وقتی در موسیقی پرواز کنیم
تا هنگامی که خاک ها حسرت مجسّمه ها را می خورند،
کسی حرف باغبان را نخواهد فهمید
فلسفه اگر فلسفه ی حقیقی باشد، اگر حق جویی باشد،
اولین ارمغان فلسفه برای ملّت ها، مسحور نشدن است...بی دلیل نپذیرفتن است...حسرت پوچی ها را از دل بیرون کردن است...شوق روییدن است
چند هفته ست که مطلب جدید نمینویسم؛ نه به این دلیل که حرفام تموم شده باشه...نه...خیلی حرف دارم رفقا!!! ولی فلسفه نون نمیاره...نمیشه دربست نشست و درس فلسفه نوشت؛ برا نون دادن زن و بچه، بیل زدن لازمه:)
فعلاً خیلی سرم شلوغه...گرفتاریم تموم بشه حتماً دوباره براتون مینویسم. خودم شدیداً عطش دارم که از توحید بگذرم و فصل عدل رو شروع کنم. عدل، به نظر من جذّاب ترین و مفیدترین مبحث فلسفه ست.
خیلی عذرخواهم دوستان به خاطر عدم حضورم...خصوصا شما محمد جان! الآن که یه خورده وقتم منعطف تره پیاماتونو میخونم و جواب میدم؛ ایشاللّه به زودی دوباره نوشتنو شروع میکنم.
برای وابسته شدنت همین کافیه که بهش فکر کنی. موضوع مهم نیست...هر چیزی میتونه باشه!
ذهنتو دست کم نگیر،
خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنی میتونی تربیتش کنی.
نمیتونی فطرتتو عوض کنی، ولی میتونی ذهنتو به خیلی چیزا عادت بدی.
تو، هر لحظه در برابر یک انتخاب ایستاده ای:
یا درد با عزّت،
یا درد با ذلّت.
آری، دو روی سکه درد است...راه فراری نیست!
***
تو، هر لحظه در برابر یک درد ایستاده ای:
یا خون جگر که در فراق بخوری،
یا خون دل که در گناه بریزی.
دو روی سکه خونین است...راه فراری نیست!
این مطلب جز نوشنه های داخل کروشه برگرفته از اینجا است.(کلیک کنید)
[برخی به اصطلاح روشن فکر منتظرن یک نفر زیر پرچم دین دست به چاقو ببره تا هرجا حرفی از دین شد، فحش جد و آباد دین رو بدن و بگن: "همه اش تقصیر دینه...دین بزرگترین بیماری عصر ماست...دین آرامشو از جهان سلب کرده...هرچی جنگ در تاریخ رخ داده سر تعصبات دینی بوده..." و آخر به کجا می رسن؟ "دست از تعصب بردارین...دلیلی نداره عقاید همدیگه رو رد کنیم...هرکدوم با عقیده ی خودمون زندگیمونو بکنیم...اصلاً کی گفته فقط یک چیز حقه و بقیه باطله؟!(پلورالیسم)" یا این که "دین با کل عقایدش خرافه ست...دنیا باید از لوس وجود دین پاک بشه...الآن عصر دین گذشته...شرم آوره که هنوز تو هزار سال پیش سیر کنیم!!"
دکتر رضا صادقی با بیانی زیبا حقیقت رو در این رابطه مشخص می کنند:]
آیا می دانید خداوند نعمت ها را به این هدف به ما عطا کرده است که او را شکر کنیم؟
آیا می دانید که حتی بخشش و مغفرت خداوند به هدف شکر است؟؟
مجموعه ای از آیات قرآن در وصف ضرورت شکر
یکی با من از شرح چشمش بگوید
بگوید که باران پیام کمی نیست
***
بگوید که اشکم همه سوز جان است
و این سوز سرسختم از خرّمی نیست
***
بگوید حسینم، همه در فراقت
جدا تن جدا سر ولی ماتمی نیست
***
کسی با خودش گفت "ایمان بپرور
مگر کفر با یا حسینت صمیمی ست؟"
***
زبان ها همه پر شد از پرچم تو
به نام تو در قلب ها پرچمی نیست
***
و سوز از همین جاست ای نوح دوران
که امروز در کشتیت مردمی نیست
***
منم جان به لب در دل مردگانی
که جز کربلایت بر ایشان غمی نیست
***
که وقتی بگویی که کشتی خودت را
به مسموم دنیا، به ابرو خمی نیست
***
به چشمم ببینم همه کربلایت
همه زخم، دل ها ولی مرهمی نیست
ایمان علیخانی بجستانی، سه شنبه، 1393/10/2
-----------------------------------------------------------------------------------------
دوستان دقت داشته باشید این شعر و دیگر مطالب فاقد سند، نوشته ی مستقیم و صریح این جانب است. پس از رونوشت، حتماً منبع را ذکر بفرمایید