اصل انتفای منکر محض(منتفی بودن آنچه کاملاً ناشناخته ست)
فرض بفرمایید کسی را در اتاقکی بسیار مستحکم و محفوظ زندانی کرده اید که خروج از آن عملاً محال است. ناگهان متوجّه می شوید زندانی فرار کرده است.
کلافه شده اید...هرچه فکر می کنید راهی برای خروج به ذهنتان نمی رسد...
همکار اوّل تان می گوید: «احتمالاً این فرد ابتدا دو نفر شده؛ سپس چهار نفر؛ و آنقدر زیاد شده اند که با ضرباتشان دیوار را خرد کرده اند و خارج شده اند»
واکنش شما چیست؟ قطعاً این شخص دارد شوخی می کند. چنین چیزی غیر ممکن است.
همکار دومتان می گوید: «احتمالاً از آکلوپریتوس استفاده کرده» می پرسید «آکلوپریتوس چیست؟» می گوید«نمی دانم» می پرسید «آکلوپریتوس چگونه عمل می کند؟» می گوید «نمی دانم...یک فرضیه ست» می پرسید «آیا هیچ مدرکی یا تصوّری-هرچند ضعیف- در تأیید این فرضیه هست؟» می گوید «خیر»
شما در یک تیمارستان به دام افتاده اید!
در میان این دو نمونه پیشنهاد، پیشنهاد همکار دوم از اوّل بسیار بدتر است. در پیشنهاد اوّل حدّاقل می شد صحنه ی دو نفر شدن یک نفر را در ذهن باز سازی کرد...امّا نسبت به آکلوپریتوس کوچک ترین تصوّری هم وجود ندارد! فکر کردن به اوّلی شرف دارد به دومی.
اینجا با نمونه ای بسیار تشدید شده از اصل تقدّم معروف رو به رو هستیم: انتفای منکر محض(منتفی بودن آنچه کاملاً ناشناخته ست). آنچه هیچ سرنخی، هیچ دلیل و شاهدی، هیچ شناختی نسبت به آن وجود ندارد، منتفی ست. فکر کردن به چنین چیزی کاملاً نامعقول و خنده دار است.
ملاک اعتبار یک نظر به چه چیزهایی بستگی دارد؟
آیا اعتبار نظرات نسبی است؟