آموزش فلسفه به زبان ساده

اثبات و تشریح اصول دین با عقل

آموزش فلسفه به زبان ساده

اثبات و تشریح اصول دین با عقل

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عزیزان
فلسفه، این علم زیبا را بیاموزید که ضروری ست. اگر در تردید هستید، شما را به قطعیت می رساند؛ اگر قاطعید، به شما معرفت می بخشد؛ هر کجای راه حقیقت ایستاده اید فلسفه بیاموزید.
فلسفه را بدون تکلّف، به زبان ساده و مختصر بخوانید...بنده این دروس را برای کسی نوشته ام که حتّی یک کتاب فلسفی نخوانده است. آن ها را دنبال کنید و هرکجا پرسشی پیش آمد بپرسید.
حضور سبز شما مایه ی شادابی و طراوت این وبلاگ است
----------------------------------
تمامی مطالب فاقد سند این وبلاگ، نوشته ی بنده است؛ لذا در صورت رونوشت برداری نام وبلاگ یا نویسنده را ذکر بفرمایید.

آخرین نظرات

تربیت اجتماع(3)

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ب.ظ

    القصّه، اگر بخواهیم به تنهایی بر محیط خود اثر بگذاریم، می توانیم -و باید- از هردو اهرم احساس و عقل استفاده کنیم؛ امّا چگونه؟ چه شرایطی را باید رعایت کنیم؟

    اولاً سعی کنبم برای عموم مردم محرّک احساسی را مقدّم بر محرّک عقلی قرار دهیم و برای اهل عقل، محرّک عقلی را مقدّم کنیم. بدیهی ست که باید با هر کس به زبان خود او سخن گفت: کلّم الناس علی قدر عقولهم به همین دلالت دارد.

    ثانیاً در ابتدای کلام به اموری بپردازیم که مورد توجّه و تأیید مخاطب است تا توجّه مخاطب را برانگیزیم. اگر با موضوعات ناآشنا و نامطلوب شروع کنیم، توجّه مخاطب را از دست می دهیم و چه بسا مخاطب عذری بیاورد و بحث را ترک کند.

    ثالثاً سنجیده عمل کنیم و بدون آمادگی مخاطب و هماهنگی شرایط تبلیغ نکنیم. اگر مخاطب را یک بار به طرزی نامناسب دعوت کنیم، دفعه ی بعد که با او مواجه می شویم، اثر منفی دعوت قبل در ذهنش تداعی می شود و لذا گوش جانش را به روی سخنمان می بندد.

    رابعاً یک مبلّغ تنها باقی نمانیم؛ بلکه دیگرانی را که با ما همراه شده اند را نیز برای تبلیغ آماده کنیم. هرچه تعداد مبلّغ بیشتر باشد، به طور تصاعدی فراگیری پیام ما افزایش می یابد.

    خامساً خودمان را به عنوان نمونه ی برجسته ی عمل کننده به موضوع تبلیغ حفظ  کنیم. اگر از سخن خود تخطّی کنیم، قطعاً رشته هایمان پنبه خواهد شد.

    سادساً با تمام قوا رذایل اخلاقی را از خود و همراهیان خود بزداییم و سلامت روانی را شدیداً نگهبانی کنیم؛ چرا که برجسته ترین خاصیت یک مبلّغ خوب که مردم را به او جذب می کند، انطباق عمل او با فطرت است.

    سابعاً نتیجه را به خدا بسپاریم و خود را با اندوه پیشرفت کار نفرساییم؛ بلکه عزم خود را در وظیفه ی خود حفظ کنیم و وظیفه را از آنجا که عمل به آن مطلوب خداست انجام دهیم نه به شوق رسیدن به مطلوب خود. هرچه این دیدگاه بیشتر در قلب ما حاکم شود، خستگی و فرسایش ما کمتر خواهد بود و عزم ما پایدار خواهد ماند و چه بسا قطره هایی که با چکیدن مداوم صخره ها را سوراخ کردند.

 

    حال، به عنوان مثال داستان حضرت ابراهیم در قرآن را با الگوی فوق که به صورت عقلی حاصل شد مقایسه و تطبیق می کنیم:

     طبق آیات 76-83 سوره ی انعام، حضرت ابراهیم در ابتدا با قوم مشرک ستاره پرست، ماه پرست و خورشید پرست همراه شدند و به عبادت ظاهری پرداختند؛ سپس افول این اجرام آسمانی را به مردم تذکّر داده و با توجّه به نقصان آن ها اعلام یکتا پرستی کردند. پس از آن نیز تذکّر دادند هیچ دلیلی نیست که ماه و ستاره و خورشید را شریک در ملک خدا بدانیم.

    همچنین طبق آیات دیگری از جمله  آیات 51-56 سوره ی انبیاء، ایشان پس از یک بحث اوّلیه درباره ی بطلان بت های مشرکان، دور از چشم مشرکان ماجرای شکستن بت ها را اجرا کردند و باعث شدند چنان تنبّهی ایجاد شود که مشرکان در میان خود به بطلان خود اعتراف کنند!

    همانطور که ملاحظه می کنید، در هردوی این داستان ها حضرت ابراهیم به اهرمی احساسی دست بردند تا با جلب توجّه مشرکان حقایق عقلانی مورد نظر خود را منتقل کنند. در داستان اوّل با مشرکین همراه شدند و از طریق همدلی بر آن ها اثر گذاشتند تا بتوانند کلام توحید را به ایشان منتقل کنند؛ و در داستان بت ها، پس از بی اعتنایی مردم نسبت به سخن ایشان، بت های بت خانه را در هم شکستند و عجز بت ها را در دفاع از خود و سخن گفتن به نمایش عینی گذاشتند.

    به این ترتیب، حضرت ابراهیم جانب احساس را در ابلاغ پیام خود شدیداً رعایت کردند(شرط 1) و به گونه ای عمل کردند که توجّه مشرکان را برانگیزند(شرط 2) و خصوصاً در داستان اوّل مشاهده می شود که با همراه شدن با مشرکان هماهنگی شرایط و ایجاد آمادگی در مخاطب رعایت شد(شرط 3)

    قرآن نیز خود نمونه ای ست که به تنهایی در بر دارنده ی شروط اول و ثانی است. قرآن از طرفی کلامی فوق العاده شیواست که در عصری نازل شده که اعراب شدیداً به شیوایی سخن اهمّیت می دادند؛ لذا کاملاً مورد توجّه واقع شد تا آنجا که مشرکان نیز مخفیانه به قرآن گوش می دادند(شرط 2). از طرف دیگر، مطالب فلسفی قرآن در پوششی از داستان ها و تماثیل و عباراتی دل انگیز وآهنگین قرار دارد که آن ها را به احساس نزدیک می کند(شرط 1)

    اوّلین جلسه ی دعوت علنی به توحید نیز که توسط پیامبر برگزار شد مصداق شرط ثالث(سنجیده عمل کردن) است: پیامبر با مشاهده ی تهمتی که ابولهب در میان مجلس به ایشان وارد کرد(تهمت سحر به دلیل برکت عجیب غذای مهمانی) از عنوان کردن قصد مجلس منصرف شدند و مجلس دیگری را برای معرّفی توحید برگزار کردند.

    شروط چهارم تا هفتم شروطی هستند که به طور شفّاف در سنّت پیامبران جریان داشته چرا که پیامبران همگی از صالح ترین افراد بوده اند(شروط 5-7) و البتّه امر به معروف و نهی از منکر از تعالیم ادیان توحیدی ست(شرط 4)

    در مجموع می توان بحث را اینگونه خلاصه کرد که برای اثرگذاری بر اجتماع، اوّل باید از خود یک الگو ساخت و خود را به اخلاق خوش زینت داد؛ سپس رو به اجتماع کرده مفاهیم عقلانی را در پوششی از پیام های برانگیزنده ی احساس ارائه کرد و این باید از طریقی باشد که توجّه و رغبت مخاطب را برانگیزد. افراد جذب شده را باید به الگو و مربّی مناسب تبدیل کرد و همه ی این ها با توکّل بر خدا میسّر است.

نظرات  (۰)

نظر شما، اولین نظر این پست خواهد بود

نظر شما چیست؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی