نگاهی به فلسفه ی علم: حقیقت قوانین فیزیک چیست؟ علّت پدیده ها یا توصیف آن ها؟
برای کشف حقیقت علم، باید به منشاء آن نگریست:
قوانین فیزیک چگونه به دست آمده اند؟ آیا قوانین به دانشمندان وحی می شده است؟ آیا در ذات دانشمندان قوانین وجود داشته است و در یک سیر منطقی به این قوانین رسیده اند؟ یا دانشمندان حین بررسی طبیعت قوانین را عیناً دیده اند؟
هیوم -فیلسوف بی خدای معروف- می گوید خیر، و هر عقل سلیمی نیز پاسخش خیر است.
دیوید هیوم:
هیوم -با مهارت تمام- روش علمی را در یک مثال بیان می کند.
دانشمندان قوانین را با استفاده از روش علمی کشف می کنند. آن ها ابتدا یک سری مشاهده ی تجربی حول موضوع مورد بحث جمع می کنند؛ سپس یک مدل ساده حدس می زنند که رابطه ی بین اتفاقات را توصیف کند؛ سپس بررسی می کنند که آیا این مدل با واقعیت قابل تطبیق است؟ در صورت تطبیق، شرایط را تغییر می دهند و آزمایش را بارها تکرار می کنند. اگر کماکان مدل پاسخگو بود، به یک قانون تبدیل می شود.
اینجا دو نکته ی بسیار مهم وجود دارد که جز در قرون اخیر مورد توجه نبوده اند:
1. همانطور که هیوم می گوید، تجربه گرایان هیچ دلیلی برای اعتقاد به واقعیّت قانون های علمی ندارند.
2. اگر هم صحّت قوانین علمی را بپذیریم، قوانین علمی "علّت" هیچ چیز را تعیین نمی کنند؛ بلکه چگونگی رخداد پدیده ها را "توصیف" می کنند.
نیوتن با کشف قانون جاذبه، علّت جذب شدن اجسام به یکدیگر را کشف نکرد؛ بلکه چگونگی جذب شدن اجسام را کشف و توصیف کرد. قانون جاذبه چیزی نیست که اجسام را به زمین می اندازد؛ بلکه توصیفی ست بر چگونگی به زمین افتادن اجسام.
نتیجه این که هر قدر هم علم تجربی پیشرفت کند، هیچ علّتی برای رخ داد هیچ چیزی ارائه نمی کند. قلمرو علم تجربی به تجربه محدود است و تجربه نمی تواند وجود یا عدم وجود علّت را بررسی کند. لذا پیشرفت علم تجربی مستقلّاً نمی تواند هیچ تأثیری بر صحّت وجود خدا بگذارد.
حتّی سرسخت ترین بی خدایان جهان نیز معتقدند انسان هنگامی که علّت ایجاد نظم های جهان را نمی داند، طبیعی ست که به خدا معتقد شود. امّا نکته اینجاست که با پیشرفت علم، کماکان هیچ دلیلی برای نظم جهان پیدا نشده است...پس آش همان آش و کاسه همان کاسه است!
در پست بعد، ان شاء الله به واقعیت قانون های علمی از منظر تجربه گرایی خواهم پرداخت
منتظر مطالب بعدی باشید