مرز من و محیط چیست(3)- برهان ادراک
ادراک چیست؟
این سؤال، پاسخی ندارد که در کلمات بگنجد. لااقل من نتوانسته ام تعریفی برایش پیدا کنم. ادراک چیزی ست که حقیقتش را ما درک می کنیم و نمی توانیم توصیفش کنیم. امّا می دانیم که این حقیقت هست و مربوط به خود ما می شود.
در این درس، می خواهیم ببینیم منشاء ادراک چیست؟ آیا مادی ست؟
از آنجا که ادراک مفهومی ست خارج از وصف که تنها ما هستیم که آن را درک می کنیم، تنها ابزار بررسی ادراک نیز خود ما هستیم.
بحث را با پرسش هایی ساده شروع می کنم:
آیا ما ادراک داریم؟
قطعاً بله. هیچ کس در ادراک خود شک ندارد. هیچ کس شک نمی کند که آیا می بیند یا خیر؟ لمس می کند یا خیر؟ همه می دانیم که می بینیم و لمس می کنیم؛ بدون شک.
آیا سنگ ادراک دارد؟
اگر برای سنگ ساختاری پنهان یا یک روح قائل نشویم، بی شک پاسخ منفی ست. سنگ ادراک ندارد.
دو تکّه سنگ چطور؟ آیا اگر سنگی بر روی سنگ دیگر کشیده شود یا بیافتد، ادراک رخ داده است؟
سیلندر و پیستون چطور؟ حرکت پیستون در سیلندر ماشین حاوی ادراک است؟
موتور ماشین چطور؟ آیا موتور ماشین ادراک دارد؟ مثلاً دردش می گیرد؟
پاسخ تمام این سؤالات نیز منفی ست. ماشین اگرچه سیستمی پیچیده است، واضح است که هیچ چیز را حس نمی کند. یک سری کنش و واکنش ها به صورت ناآگاهانه در ماشین رخ داده و ماشین راه می افتد. هیچ قطعه ای از ماشین نمی داند چه می کند و چرا می کند. در تمام این رخ دادهای متوالی هیچ معرفت و آگاهی وجود ندارد؛ درست مثل افتادن یک سنگ بر روی دیگری که اتّفاقی فاقد ادراک است.
این مسئله منحصر در مبحث مکانیک نیست. تمام وقایع فیزیکی به همین صورت هستند. سیم برق چه می فهمد که برق یعنی چه؟ و رشته ی لامپ چه می فهمد که نور یعنی چه؟ و اگر لامپ را بشکنیم، آیا دردش می گیرد؟؟
مفاهیم تنها برای ما که صاحب ادراکیم مفهوم دارند. یک ماشین زیبا احساس غرور نمی کند؛ و ماشین حساب نمی فهمد عدد چیست. تنها یک سری کنش و واکنش پی در پی باعث نمایش چند پاره خط در ال سی دی می شود. هیچ ادراکی در کار نیست...درست مثل موتور ماشین.
می توان ماشین حساب گویا ساخت؛ امّا ماشین حساب جز تکرار ناآگاهانه ی یک سری اصوات کاری نمی کند. ادراکی در کار نیست.
حتّی مکانیسم دیدن در ربات ها نیز همین گونه است. مجموعه ای از وقایع متوالی رخ می دهد: عبور نور از عدسی، برخورد با سنسور، تغییر جریان الکتریکی در سیم، تغییر جریان در سیم دیگر به وسیله ی ترانزیستور...و در نهایت حرکت دست ربات. در این مسیر هیچ "من"ی وجود ندارد. هیچ ادراکی وجود ندارد و تنها ربات دارد آنچه را برنامه ریزی کرده ایم ناآگاهانه و بر اساس قوانین فیزیک انجام می دهد. ممکن است رفتارهای ربات را از روی انسان شبیه سازی کرده باشیم؛ امّا واضح است وقتی ربات بر اثر ضربه می گوید"آخ" واقعاً دردش نگرفته است. اگر می خواستیم، فرمان می دادیم که در صورت ضربه خوردن تشکر و ابراز لذت کند.
بسیار اهمّیت دارد مسیر دیدن را در ربات تصوّر کنید. ربات هیچ چیز را نمی بیند. همانطور که دزدگیر چیزی از دزد نمی فهمد، ربات نیز تصاویر را نمی فهمد.
می توان دزدگیر را ارتقا داد. می توان دزدگیری ساخت که چهره ی افراد را تشخیص دهد؛ امّا آیا این دزدگیر به عنوان یک فرد قدرت تشخیص دارد؟ یا صرفاً با تعداد بیشتری کنش و واکنش ناآگاهانه روبه رو هستیم؟ پاسخ شفّاف است.
پیچیده کردن سیستم تغییری در اصل موضوع ایجاد نمی کند. هرقدر ربات را پیچیده بسازیم طعم درد را نخواهد چشید؛ هرچند به بهترین نحو نقش دردمند را بازی کند. احساس و ادراک، عبور برق از یک سیم نیست.
حال با یک مسئله ی بزرگ رو به رو هستیم:
منشاء ادراک انسان چیست؟
سلول ها یا ترشّحات شیمیایی دارند یا انتقال پالس های الکتریکی؛ والسلام. به همان ترتیب که ذکر شد، اگر انسان را مجموعه ای از پوست و گوشت بدانیم آن را رباتی بدون فهم و احساس توصیف کرده ایم. از طرفی می دانیم انسان فهم و احساس دارد؛ پس برای انسان چیزی ورای سلول هایش است که حاوی ادراک است و لذا من انسان همان است.