بر این مزار حقیقت...
بخوان تو مرثیه ات را بر این مزار حقیقت
به سوگ آن که نفهمید حال زار حقیقت
بگری بر بدن چاک چاک باورها
به مرگ آتش جان های دیده دار حقیقت
فریب کرده رسوخ آنچنان به باور ملت
که ذبح گشته حقیقت به اعتبار حقیقت
به شوق کسب پشیزی در این سرای خیالی
چه رخت ها که نبستند از دیار حقیقت
چه جرم ها که نکردند و می روند به جنت
به زعم خود به یکی یاد نامدار حقیقت
خدای را که بگرید هر آنکه دَرد شناسد
به انزوای حقیقت در اشتهار حقیقت
نگشته ایم مسلمان ولیک لاف زبان ها
چنان که شمر فسرده ست و سوگوار حقیقت
بخیز مثل حسینت به رغم رخوت دوران
نگو کم است بر این خاک مرد یار حقیقت
بپاش بذر صداقت، ببار بارش احسان
بسا میان بیابان شود بهار حقیقت
مگر تو دست برآری به جنگ دوزخ انسان
وگرنه خار نروید به خشکزار حقیقت
کنون که گَردِ فسون ها نشسته بر دم عیسی
غبارِ مسخ بگردان به انفجار حقیقت
پاییز ۹۶-ایمان علیخانی بجستانی