دین مهم ترین جزء زندگی یک انسان است، اگر به آن معتقد باشد. چرا؟ چون دین ادعا می کند که هدف آفرینش انسان و راز سعادت انسان را می داند. اگر دین صحیح و برحق باشد، هیچ چیز به اندازه ی رعایت دین مهم و مفید نخواهد بود.
بسیاری گمان می کنند که دین را شناخته اند و پیش خود گمان قریب به یقین دارند که دین حق یا ناحق است. مسلمان می گوید معلوم است که دین اسلام حق است؛ بی خدا هم می گوید البته دین دروغ است. این که این گمان ها چگونه ایجاد شده اند را بررسی نمی کنیم؛ ولی قطعاً صحتشان باید بررسی شود. این بررسی به عهده ی نظامی ست که عقلاً و نه از سر احساس، حقایق را بررسی می کند: فلسفه.
برخی با فلسفه مخالفند و آن را بیهوده یا ناقص یا گمراه کننده می دانند؛ ولی عموم مردم جهان و تمام علمای اسلام متفقند که اصول دین تقلیدی نیست و باید شخص آن ها را برای خود اثبات کند تا بتواند به حکم عقل وارد دین شود؛ وگرنه عملش جاهلانه بوده. لذا راهی نداریم جز این که بپذیریم حداقل درباره ی پذیرش اصول دین، به فلسفه(روش عقلانی کشف حقایق) نیاز است.
اما فلسفه دقیقاً چیست؟